یکی از شناختهشدهترین واکنشهای تنبیهی در عرصه دادرسی کودکان و نوجوانان معارض با قانون، تدابیر سالب آزادی است که در قالب اعزام به مؤسسات نگهداری اطفال، نمود مییابد. مؤسسات نامبرده در نظام حقوقی ایران، با عنوان کانون اصلاح و تربیت شناخته میشوند. کانون اصلاح و تربیت مرکز نگهداری، تهذیب و تربیت اطفال و نوجوانانی است که به علت ارتکاب بزه محکومشدهاند
پیشگیری رشدمدار یکی از زیرشاخههای پیشگیری اجتماعی است که متمرکز بر کودکان و نوجوانان در معرض خطر بوده و هدف از آن، «مداخله در دورههای مختلف رشد اطفال و نوجوانان بزهکار، منحرف یا در معرض بزهکاری بهمنظور پیشگیری از مزمن شدن و تکراری شدن بزهکاری آنها در آینده (دوران بزرگسالی) است« (کاریو 1381: 267). بنابراین پیشگیری رشدمدار با بهرهگیری از اقدامات ترمیمی و اصلاحگر درصدد از بین بردن تداوم بزهکاری در کودکان و نوجوانان است و در این میان بر مداخله در فرآیند شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان در معرض خطر تأکید دارد (نیازپور 1391: 198) تا از این گذر، افرادی قانونمدار تربیت کند. ازاینرو محوریت مباحث رشدمدار، حمایت همهجانبه از کودکان و نوجوانان دارای معضل، باهدف از بین بردن عوامل خطر پیرامون آنها و درنهایت تربیت و آموزش ایشان است. موضوع اصلی این مقاله نیز تبیین چگونگی عملکرد کانون اصلاح و تربیت، در بستر پیشگیری رشدمدار است. نباید از این واقعیت چشم پوشید که کودکان و نوجوانان بزهکار، مصداق بارز اطفال در معرض خطر هستند و پایداری در بزهکاری، خطری است که بهشدت آنها را تهدید میکند؛ بنابراین اجرای برنامههای رشدمدار در مورد ایشان – و بهطور خاص از طریق کانون اصلاح و تربیت- امری بس ضروری تلقی میشود.
هرچند همواره نگاه جرمشناسان به مجازاتهای سالب آزادی کودکان و نوجوانان، نگاه مثبتی نبوده و بر استفاده حداقلی از آن تأکیددارند، اما نمیتوان از آثار بازپرورانه آن چشم پوشید. قطعاً آنچه در این نوشتار نیز بدان توجه میشود، رویکرد حداقلی در کاربرد چنین تدابیری است که این رویکرد حداقلی خود متأثر از آموزههای رشدمدار است، اما باید توجه داشت، زمانی که در یک بستر و نظام دادرسی تخصصی و ویژه، قاضی به این نتیجه میرسد، نگهداری در کانون اصلاح و تربیت به مصلحت کودک و نوجوان است، چنین پاسخی در راستای بازپروری و جامعهپذیر نمودن اوست. بهویژه زمانی که محیط خانواده در بزهکاری کودک نقشی اساسی ایفا میکند و درواقع کودک، قربانی تربیت ناصحیح والدین خویش بوده، سپردن طفل به خانواده منطقی نیست. در چنین شرایطی، میتوان کانون اصلاح و تربیت را بهمثابه یک شخص حقوقی دانست که جایگزین خانواده اصلی میشود و وظیفه تربیت طفل را بر عهده میگیرد تا از بزهدیدگی مجدد او در بستر خانواده جلوگیری کند؛ بنابراین نکته اصلی در این میان، توجه به منافع عالیه و مصلحت کودک است که بهعنوان یک عامل تعیینکننده در تمامی مراحل پاسخگویی بایستی به آن توجه داشت.
افزون براین، تدابیر سالب آزادی کودکان و نوجوانان را نباید با مجازاتهای سالب آزادی مجرمین بزرگسال، همسان دانست. با این توضیح که هرچند بهموجب ماده 3 آئیننامه سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیت، حبس مجرمین باهدف بازپروری آنان صورت میگیرد، لکن بدیهی است درهرصورت، هدف اولیه، سلب آزادی آنها است که با رویکرد اصلاحی-درمانی سامان مییابد. درحالیکه این موضوع در رابطه با کودکان و نوجوانان صادق نیست. بدین معنا که هدف اولیه در تدابیر سالب آزادی، تعلیم و تربیت نوجوانان و آموزش نحوه صحیح زندگی به آنان است که لازمه چنین امری نیز این است که کودک یا نوجوان، مدتزمانی در دسترس نظام عدالت کیفری باشد. به همین علت او را در یک موسسه نگهداری که در ایران با نام کانون اصلاح و تربیت شناختهشده تحت نظر قرار میدهند تا در این مدت تنها از مسیر مشخصشده، تحت تدابیر آموزشی و حمایتی قرار گیرد و از عوامل خطر پیرامون خود فاصله بگیرد. با این توضیحات، نمیتوان چنین احکامی را یک مجازات سالب آزادی در معنای اخص دانست و با رویکردی منفی، بهکلی آن را زیر سؤال برد. در مقابل میتوان نهاد مزبور را «مدرسه بزهکاران» (نیازپور 1385: 152) نامگذاری کرد که در جهت باز اجتماعی نمودن کودکان بزهکار اقدام مینماید. همچنان که سیاستگذاران کیفری ایران نیز، از کاربرد عنوان زندان بر این مؤسسات خودداری کرده و با برگزیدن عنوان «کانون اصلاح و تربیت» اهداف رشدمدار نظام عدالت کیفری اطفال را نمایان ساختهاند.
با توجه به فلسفه تأسیس مؤسسات موردبحث و محتوای اسناد بینالمللی اینطور استنباط میشود که هدف اولیه در محروم نمودن کودکان از آزادی و نگهداری آنها در مؤسسات خاص کودکان، تأکید بر بازپروری کودک است نه مجازات وی. چنین هدفی نیز با اجرای برنامههای آموزشی و تربیتی و اقدامات حمایتی در مؤسسات مذکور به دست میآید. نباید ازنظر دور داشت که یکی از راههای مؤثر در تکمیل برنامههای کانون اصلاح و تربیت جهت اجرای تدابیر پیشگیرانه رشدمدار، تغییر نگرش این مرکز از رویکرد توانگیرانه به بازپرورانه است؛ بنابراین «شرایط حاکم بر این نهاد، باید کمترین شباهت به محیط زندان را داشته باشد؛ چراکه تربیت و آموزش کودکان و نوجوانان در فضای محدود در قالب اسارت تحقق نخواهد یافت» (Fox 2010: 357). بر این اساس «طراحی بازداشتگاهها برای نوجوانان و محیط مادی نیز، باید باهدف رعایت نیاز نوجوان به حریم خصوصی و شخصی، انگیزشهای حسی، فرصت برای ارتباط با همسالان و مشارکت در عملیات ورزشی، تمرینات بدنی و فعالیتهای اوقات فراغت همساز باشد» (عباچی 1388: 158). بدیهی است تمامی این موارد گویای رویکرد رشدمدار حاکم بر پاسخهای سالب آزادی نظام عدالت کیفری اطفال است. بهبیاندیگر، هدف اصلی و اولیه نظام دادرسی اطفال که همانا تربیت و آموزش اطفال بزهکار است، از گذر این پاسخ میسر میشود.
با این توضیحات و بهمنظور تبیین آثار تربیتی کانون اصلاح و تربیت، تدابیر این نهاد از منظر پیشگیری رشدمدار موردبررسی قرار خواهد گرفت. لازم به ذکر است طیف گسترده و متنوعی از برنامههای حمایتی جهت بهرهمندی مددجویان کانون اصلاح و تربیت اعمال میشود؛ ازاینرو با لحاظ ماهیت متفاوت تدابیر موردبحث، برنامههای اجرایی ذیل سه بخش مجزا تحت عناوین برنامههای آموزشی، فرهنگی و مددکاری موردبررسی و ارزیابی قرار میگیرند.
1- برنامههای آموزشی
برنامههای آموزشی کانون اصلاح و تربیت، در دو حوزه تحصیلات علمی و حرفهآموزی دنبال میشوند؛ برنامههای مذکور با توانمندسازی علمی و عملی مددجویان، فرصتهای مشروع دستیابی به اهداف را در دسترس آنها قرار میدهند. چنین رویهای از منظر نظریه فشار، در پیشگیری از جرایم مؤثر است. «تصور غالب در این نظریه، آن است که علت جرم را میتوان در ناکافی یا نامناسب بودن ابزارها یا فرصتهای دستیابی به برخی هدفها، نهفته دید. ابزارها یا فرصتهایی که ناکافی یا نامناسب بودن آنها در مقایسه با دیگر ابزارها و فرصتهایی آشکار میشود که در دسترس افراد دیگر جامعه قرار دارد. یکی از راهبردهایی که این نظریه، آن را در مسیر کاهش جرم موردتوجه قرار داده، دوباره جامعهپذیر نمودن بزهکار در خصوص هدفها، وسایل و شیوههای مرسوم اجتماعی است» (سلیمی 1386: 144).
ازنقطهنظر پیشگیری از جرم، نظریههای فشار از اقداماتی پشتیبانی میکند که هدف آن، گسترش فرصتهای تحصیل، استخدام و دیگر فرصتهای اجتماعی است؛ بنابراین، توجه به این موضوع در عرصه تدابیر رشدمدار لازم است که به دنبال جلوگیری از تکرار جرم کودکان و نوجوانان بزهکار است.
ماده 136 آئیننامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی نیز به موضوع آموزش محکومان اشاره داشته و بیان میدارد: «بهمنظور سوادآموزی، ارتقاء سطح معلومات و جلوگیری از اتلاف وقت محکومان و همچنین تقویت اراده و پرورش فکر و استعدادهای نهفته آنها آموزش میبیند».
1-1- برنامههای آموزشی – پرورشی
امکان تحصیل به معنای برخورداری کودک و نوجوان، از حق دسترسی به فرصت لازم برای رشد و شکوفایی استعدادها و آماده شدن وی برای کسب جایگاه شایسته و ایفای مطلوب نقش اجتماعی اوست. به همین دلیل خارج شدن کودک از فرایند تحصیل، قبل از پایان دوره تحصیلی معمول (پایان دبیرستان) را میتوان از آسیبزاترین وقایع رشد کودکان و نوجوانان، دانست. ازاینرو توجه به این موضوع مهم بایستی در صدر برنامهریزیهای کانون اصلاح و تربیت قرار گیرد و امکانات لازم، جهت ادامه تحصیل مددجویان در دوران حضور در کانون، مهیا شود؛ زیرا اگر قرار بر این است که آثار رشدمدار بر اقدامات کانون هموار شود، درنتیجه خود، نباید ایجاد عامل خطر جدید کرده و با محروم نمودن آنها از تحصیل، در تشدید حالت خطرناک مددجویان اهتمام ورزد.
در این رابطه مددجویان، به دودسته تقسیم میشوند: دسته اول آنهایی هستند که قبل از ورود به کانون، بنا بر دلایل شخصی و اجتماعی، ترک تحصیل نمودهاند. در مواجهه با این دسته، تلاش اولیه باید به تفهیم ضرورت و اهمیت تحصیل معطوف شود. با توجه به اینکه وضعیت خانوادگی بسیاری از مددجویان به نحوی است که تحصیل نقش مهمی در موقعیت خانواده آنها نداشته و بسیاری از آنان انتظارات شغلی سطح پایینی از خود دارند، لذا لازمه ایجاد انگیزه ادامه تحصیل برای این دسته مددجویان آن است که انتظارات شغلی برجسته به آنها تفهیم شده و اینطور القا شود که کسب منزلت شایسته در اجتماع و مسیر مشروع پیشرفت، از طریق تلاش خود فرد و نیل به مدارج عالیه علمی میسر است. افزون بر این، ایجاد امکانات تحصیلی برای آن دسته که به علت فقر مالی، مجبور به ترک تحصیل شدهاند، حُسن نیت نظام دادرسی را اثبات میکند.
دسته دوم مددجویان، آنهایی هستند که مشغول تحصیل میباشند. توجه به ادامه تحصیل این دسته بسیار ضروریتر از دسته قبل است؛ زیرا در صورت عدم توجه به مسئله تحصیل آنها، نظام دادرسی که هدف اصلی خود را بر اصلاح و تربیت کودکان و نوجوانان، متمرکز نموده است، نتیجهای معکوس میگیرد؛ زیرا در این حالت، خود باعث ایجاد شکاف اصلی میان مددجو و دانشاندوزی و تحصیل بهعنوان یک عامل خطر اساسی در بزهکاری آنان، شده است. چنین مددجویی به نسبت مدت حضور خود در کانون، از تحصیل بازمیماند و چهبسا به علت همین عقبماندگی و بازخورد منفی ناشی از حضور خود در کانون، تحصیل را بهکلی کنار بگذارد. در چنین صورتی تمام تبعات سوء ناشی از ترک تحصیل، بر وی بار میگردد. بهعبارتدیگر، «محروم شدن کودک و نوجوان از فرصت پرورش و شکوفایی استعدادهای درونی و طی کردن مسیر طبیعی نیل به جایگاه مطلوب اجتماعی، مهمترین آسیبی است که در اثر ترک تحصیل به کودک وارد میشود. کودکی که ترک تحصیل میکند، ساعاتی که صرف حضور در مدرسه و مشارکت فعالیتهای آموزشی و پرورشی مینماید، به ساعات فراغت او تبدیل میشود که در مثبتترین صورت کودک را بهطور زودرس درگیر کار میکند و در وضعیت نامطلوب، این اوقات تبدیل به اوقات بطالت کودک میشود و وی را در معرض انواع انحرافات قرار میدهد» (مهدوی 1390: 324).
با این توضیحات اهمیت نقش تحصیل، در برنامههای اجرایی کانون مشخص میشود. باید توجه داشت ایجاد امکانات تحصیلی، مددجویان را انگیزهمند کرده و آنان را به آینده امیدوار میکند. تلاش در این جهت به آنان ثابت میکند که با سایر دانشآموزان تفاوتی ندارند و لذا از ایجاد برچسب منفی توسط خود مددجویان نیز، جلوگیری میکند. درنهایت نیز، ساماندهی شخصیت مددجویان و قرار دادن آنها در مسیر صحیح زندگی، از گذر تحصیلات علمی میسر میشود. بدین نحو رویکرد اصلاحی-درمانی و تربیتی نظام عدالت کیفری بیشازپیش نمایان میشود.
در این راستا کانون اصلاح و تربیت تهران، اقدام به تأسیس یک مدرسه در محیط کانون نموده که از مقطع پنجم ابتدایی تا چهارم دبیرستان را دارد. طبق هماهنگی صورت گرفته با آموزشوپرورش نیز، 35 دبیر مشغول به تدریس در این مدرسه میباشند. باهدف جلوگیری از برچسبزنی نیز، در مدرک تحصیلی مددجویان چیزی قید نمیشود. بدین ترتیب اگر مددجویی در امتحانات نهایی شرکت کند و موفق به اخذ نمره قبولی شود، کارنامه قبولی از طریق آموزشوپرورش صادر میشود و بههیچعنوان در آن به اخذ مدرک از مدرسه کانون اصلاح و تربیت اشاره نمیشود.مقررات سازمان ملل برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی نیز علاوه بر تأکید بر فراهم نمودن امکان تحصیل نوجوانان، صراحتاً در ماده 40 به این موضوع اشاره دارد.
1-2- برنامههای آموزشی – حرفهای
مددجویان کانون اصلاح و تربیت، پس از تشکیل پرونده شخصیت و ورود به قسمت نگهداری، مشمول برنامههای کانون میشوند. بخش مهمی از برنامههای اجرایی متوجه حرفهآموزی در قالب کارگاههای فنی و حرفهای است. آنها بر مبنای خواست و سلیقه و همچنین با توجه به سطح دانش خود، دریکی از کارگاههای حرفهآموزی، مشغول میشوند. کانون اصلاح و تربیت تهران، در قالب برگزاری 13 رشته فنی و حرفهای، اقدام به حرفهآموزی مددجویان مینماید. با توجه به محدودیت امکانات و تعداد پایین مددجویان کانونهای شهرستان (مانند اراک)، تعداد و تنوع برنامههای آموزشی در آنجا کمتر است. طبق هماهنگی با سازمان فنی و حرفهای نیز، در پایان دورههای آموزشی به مددجویان گواهی شرکت در دوره، بدون اشاره به محکوم بودن آنان اعطا میشود تا به این واسطه زمینههای الصاق برچسب مجرمانه از میان برود.
حرفهآموزی مددجویان، در وهله اول به جهت آشکارسازی جنبه آموزشی کانون و همچنین جهت جلوگیری از اتلاف وقت مددجویان، بکار گرفته میشود. این امر، از منظر نظریه کنترل اجتماعی هیرشی نیز توجیه دارد؛ زیرا طبق این نظریه، درگیرشدن در فعالیتهایی که وقت آزاد کمی برای فرد باقی میگذارد، فرصت فعالیتهای مجرمانه را محدود میکند. «دستهای بیکار کارگاه شیطان است». افزون بر این آموزش یک حرفه شرافتمندانه تا اندازه زیادی در جلوگیری از تکرار جرم مؤثر است؛ زیرا همین حرفهای که در دوران مجازات آموخته میتواند محل درآمدی باشد تا در آینده زندگی خود را از طریق آن بگذراند.
مسئله دیگر توجه به اشتغال مددجویان است. بدیهی است در این صورت حس مفید بودن، عزتنفس و استقلال در مددجویان تقویتشده و از گذر درآمدهای ناشی از آن، علاوه بر اینکه روش کسب درآمد مشروع به آنها آموخته میشود، مشکلات مالی این دسته نیز تا حدودی برطرف میشود، ازآنجاکه فقر اقتصادی یکی از عوامل خطر جدی در بزهکاری است، حرکت در مسیر پیشگیری رشدمدار، توجه به آن را نیز اقتضا میکند. در این راستا، مدیریت کانون با هماهنگیهای انجامشده با کارگاهها و کارخانهها تولیدی و صنعتی، زمینه اشتغال مددجویان را در محیطهای مذکور فراهم میکنند که در این صورت، دوران محکومیت مددجویان، در قالب رأی باز یا نیمهباز گذرانده میشود. در رابطه با مددجویانی هم که امکان تغییر رأی آنها وجود ندارد و در کانون به سر میبرند، با در نظر گرفتن تمهیداتی امکان اشتغال آنان در کانون را فراهم آوردهاند.
2- برنامههای فرهنگی
هدف اصلی در ترتیب برنامههای موردبحث، آموزش فرهنگ زندگی صحیح، با توجه بهتمامی نیازهای روحی و روانی مددجویان در کانون اصلاح و تربیت است. بهعبارتدیگر، هدف درونیسازی ارزشهای موردقبول جامعه و خنثی نمودن ضدهنجارهایی است که در بستر خانواده و در فرایند جامعهپذیری آنان، نهادینه گشته و در قالب یک هنجار، تعریفشده است؛ بنابراین در یک بستر آموزشی سالم، باید هنجارها جایگزین ضدهنجارها شوند. ازاینرو برنامههای فرهنگی که در جهت «فرهنگسازی» شکلگرفتهاند با یک دید همهجانبه، سعی در بهبود سامانه رفتاری مددجویان داشته و قاعدتاً از اهمیت ویژهای نیز برخوردار میباشند. برنامههای فرهنگی را میتوان در چند حوزه، تقسیمبندی نمود.
1-2- برنامههای تربیتی
پیشگیری رشدمدار تربیتمدار است؛ یعنی «درصدد شخصیتسازی افراد است. به دیگر سخن، این پیشگیری با بهرهگیری از تدابیر و اقدامات آموزشی- پرورشی بر سالمسازی فرایند رشد افراد تأکید دارد. ازاینروست که این پیشگیری تلاش میکند درروند شکلگیری شخصیت مجرمانه اختلال ایجاد کند و فرد را بهسوی جامعهپذیری هدایت کند» (نیازپور 1383: 103)؛ بنابراین توجه به برنامههای تربیتی از اهمیت ویژهای برخوردار است تا برنامههای اجرایی کانون را در جهت اهداف پیشگیری رشدمدار قرار دهد. «زندانی در داخل زندان فرصت زیادی برای استفاده از فکر و قوه تخیل خود دارد، اگر این نیرو در جهت مثبت و درراه اصلاح او به کار گرفته نشود، قطعاً از این نیرو در جهت خلاف و ارتکاب بزه استفاده خواهد کرد» (مجیدی بیدگلی 1387: 27)؛ بنابراین تمامی برنامههای فرهنگی و تربیتی کانون، باید در جهت تغییر سامانه رفتاری و اخلاقی آنها، با استفاده از برنامهریزی منظم برای زندگی روزمره مددجویان باشد.
برای پرورش افکار کودکان و نوجوانان محروم از آزادی، مدیر کانون میتواند از اشخاص صلاحیتدار از قبیل اساتید دانشگاهها، اعضای انجمنهای خیریه، کارفرمایان، قضات و کلاً دادگستری و روحانیون و غیره جهت سخنرانی در زندان دعوت کند. سخنرانان باید به طرز تفکر و روحیه مددجویان آشنا بوده و از تحریک و ایجاد تأثیر روانی خودداری نمایند. درمجموع کانون اصلاح و تربیت باید از تمام روشهای روزآمد در سطح دنیا و آوردههای مختلف علوم روانشناسی و جرمشناسی بهره جوید تا نقشی فعال در باز اجتماعی نمودن نوجوانان معارض با قانون ایفا کند. استفاده از مربیان تربیتی با کیفیتی که در آئیننامه اجرایی کانون اصلاحوتربیت ذکر شدهاست، نیز در همین راستا است.
2-1-1- تقویت حس مسئولیتپذیری
یکی از برنامههای مهم و اصلی مربیان کانون، باید مبتنی بر تقویت حس مسئولیتپذیری در مددجویان باشد؛ زیرا در پرتو تقویت چنین حسی، نسبت به اعمال خود دقت خواهند داشت. آنها باید بیاموزند که با تبعات عمل خود مواجه شوند و واقعیات ناشی از آن را بپذیرند. فرار از واقعیت، شایسته یک شهروند هنجارمند نیست. ضمن اینکه باید به آنها فهمانده شود آنها مجاز به انجام هر کاری نیستند و مسئولیت اولیه اعمالشان به عهده خودشان است و همیشه نباید به دنبال پیدا کردن مقصر، در میان سایرین بود. افزون بر این باید بیاموزند، در محیطی که زندگی میکنند نسبت به خود، اطرافیان و جامعه مسئول بوده و وظایفی بر عهده ایشان است.
ازاینرو، انجام برخی کارهای کانون به مددجویان سپرده میشود تا آنها را نسبت به محیط زندگیشان، حساس کند. بهعنوانمثال، مرتب نمودن و نظافت هر خوابگاه، با اعضای خویش است. همچنین تزئین و چیدمان خوابگاهها نیز باسلیقه مددجویان آن صورت میگیرد. همچنین تشکیل شورای شهر و انتخاب شهردار در کانون نیز، در همین حوزه قابلبررسی است. ناگفته پیداست، اینگونه درگیر نمودن مددجویان در ایجاد حس تعلقخاطر به محیط کانون بسیار مؤثر است. افزون بر این، از گذر این تدابیر، بیتفاوتی مددجویان نسبت به کانون اصلاح و تربیت از بین میرود و میآموزند که هر فرد هنجارگرا، در محیطی که به سر میبرد، به فراخور حقوقی که دارد، تکالیفی نیز بر او بار میشود و دیگران همواره مسئول انجام کارهای آنها نمیباشند.
همچنان ایجاد اشتغال در کانون برای مددجویان در راستای نیل به چنین هدفی است؛ با این توضیح که یاد میگیرند از ماحصل دسترنج خویش، استفاده کنند و دیگران را موظف به تحقق خواستههای خود ندانند. مادامیکه تلاشی صورت نگیرد، مابهازایی هم وجود نخواهد داشت؛ لذا مفهوم تلاش در زندگی از این طریق، منتقل میشود. این همان مفهومی است که بسیاری از مددجویان کانون با آن بیگانه میباشند؛ زیرا همواره به دنبال آسانترین راه برای رسیدن به آرزوهای خود میباشند؛ درحالیکه غایت تدابیر کانون اصلاح و تربیت، این است که آنان را با طرق مشروع نیل به اهداف، آشنا گرداند. آنها بایستی بیاموزند، همواره کوتاهترین راه، مناسبترین نیست، بلکه بهترین راه، مسیر مشروع، قانونی و از پیش تعریفشده آن است. مهمتر آنکه از هر طریق به هدف رسیدن، صحیح نیست. هر انسانی باید برای تحقق آرزوهای خویش تلاش نماید و تاوان کوتاهی او را نباید سایرین بپردازند. این مفاهیم همان است که در پرتو تقویت حس مسئولیتپذیری در مددجویان، آنان را آگاه نموده و در آموزش سبک صحیح زندگی، کارساز است.
2-1-2- آموزش نظم
اگر هدف برنامههای کانون اصلاح و تربیت، تبدیل کردن مددجویان به یک شهروند مطیع قانون است، ناگزیر از توجه به این موضوع مهم است. مددجویان باید با مفهوم نظم و تبعیت از آن آشنا شده و چنین ارزشی در آنها نهادینه شود؛ زیرا در پرتو آن، میتوان اطاعت از قانون در اجتماع را به آنها آموخت. مددجویان باید از رویکرد فردگرایی مطلق خارجشده و بپذیرند، اقتضای یک زندگی جمعی، پیروی از هنجارهای آن جامعه را میطلبد و بنابراین، لازمه یک زندگی سالم و موفق در اجتماع، تبعیت از قوانین، هنجارهای موردقبول جامعه و احترام به حقوق سایرین است. لذا با آموزش و تمرین نظم در محیط کانون، آنها را برای زندگی هنجارمند در جامعه آماده مینمایند.
بنابراین مفهوم نظم باید نهادینه شود و صرف اجبار به آن کافی نیست. در این راستا برگزاری کلاسهای آموزشی نظم در محیط و دعوت از اساتید مربوطه، برای مددجویان بسیار مفید خواهد بود؛ زیرا سبب میشود مددجویان خود به اهمیت این موضوع پی برده و درنتیجه آثار آن در نحوه برخورد، رفتار و سبک زندگیشان در کانون نمود خواهد یافت.
علاوه بر این، یکی از راههای آموزش نظم، برنامهریزی برای انجام امور است. به همین علت، در کانون اصلاح و تربیت برای بیستوچهار ساعت شبانهروز مددجویان برنامهریزیشده و برای تمامی فعالیتهای آنها زمان مشخصی در نظر گرفتهشده است. زمان خواب، بیدارشدن، کلاسهای آموزشی و حتی اوقات فراغت آنها مشخص است و درنتیجه، مددجویان با مفهوم برنامهریزی نیز آشنا شده و کارهای خود را طبق این برنامه تنظیم میکنند.
توجه به این نکته لازم است که «کودکان و نوجوانان در بدو ورود به محیط بسته کانون اصلاح و تربیت بُهتزده، سراسیمه و نگران آینده خود هستند؛ بنابراین، رئیس یا معاون او باید هرروز اول وقت از تازهواردان بازدید به عملآورده و لزوم رعایت مقررات، نظم و حسن سلوک با دیگران را به آنها توجیه نموده و مزایای اجرای روشهای اصلاحی و تربیتی و درمانی را شرح دهد» (دانش 1385: 281).
برخورداری از یک نظام تشویق و تنبیه اصولی، در درونی ساختن ارزش مذکور بسیار مؤثر است؛ چراکه در قالب شرطیسازی، مددجویان را به تبعیت هنجارها و قوانین کانون سوق میدهد. در این زمینه توجه به اصول روانشناسی نیز کارساز خواهد بود. روانشناسان رفتاری معتقدند شخصیت یک فرد، در طول زندگی و از خلال تعامل با دیگران فراگرفته میشود. «رفتارگرایان معتقدند افراد از طریق مشاهده چگونگی واکنش دیگران نسبت به رفتار آنان، رفتارها را یاد میگیرند. در ابتدا یک محرک یا تغییر در محیط باعث برانگیخته شدن رفتار میشود. اگر یک واکنش مثبت، رفتار را تقویت کند، رفتار ادامه مییابد و سرانجام فراگرفته خواهد شد» (معظمی 1392: 162). تمام تدابیر تشویقی در کانون، با توجه به این موضوع است تا با تحریک و انگیزهمند ساختن آنها به حسن خلق، چنین رفتاری را در آنها نهادینه کنند.
هرچند باید توجه داشت که نظام تنبیهی نباید برخلاف اصول انسانی بوده و حالت سزاگرایانه به خود بگیرد. بلکه باید در جهت آگاه ساختن مددجویان بهاشتباه خود به کار گرفته شوند تا از تبعات سوئی مانند تحقیر و لجاجت و پافشاری آنها در تکرار آن، جلوگیری شود.
شایانذکر است فصل سوم آئیننامه اجرایی کانون اصلاح و تربیت، به مقررات انضباطی و تشویقی مددجویان اشاره داشته و قواعدی را در این زمینه وضع نموده است. همچنان مواد 66 تا 71 مقررات سازمان ملل برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی به این موضوع اختصاصیافته و تأکید کرده است که کلیه اقدامات انضباطی باید با حفظ حرمت ذاتی نوجوان و القای مفهوم عدالت و عزتنفس منطبق باشد.
2-1-3- ترویج فرهنگ کتابخوانی
بدیهی است مطالعه سبب افزایش سطح اطلاعات و جهتدهی سامانه رفتاری افراد شده و اقدامی مؤثر در جهت جامعهپذیری کودکان و نوجوانان است. همچنان که از شکلگیری حس طردشدگی و در انزوا بودن نیز جلوگیری میکند. ازاینرو ترویج فرهنگ کتابخوانی، فراهم نمودن امکانات کتابخانهای و قرار دادن کتاب در دسترس مددجویان، باید در دستور کار مدیریت کانون قرار گیرد.
باید پذیرفت، بزهکاران معمولاً از قشری میباشند که از درس و مدرسه گریزان هستند و افت تحصیلی، ترک تحصیل و اصولاً علاقه نداشتن به مطالعه سبب شده است که اوقات بیکاری خویش را با دوستان ناباب سپری کنند و خواسته و ناخواسته وارد دنیای بزهکاری شوند. حال با تشویق مددجویان به کتابخوانی، میتوان اوقات فراغت آنان را سامان بخشید و به آنها آموخت که از ساعات بیکاری خویش بهترین استفاده را نمایند.
لازم به ذکر است ماده 41 مقررات سازمان ملل برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی نیز بر این امر تأکید داشته و مقرر میدارد: «در کلیه مراکز نگهداری باید امکان دسترسی به کتابخانه مجهز به کتب آموزشی و سرگرمی و تفریح، همچنین نشریات مناسب نوجوانان فراهم شود و نوجوانان باید در جهت بهرهگیری کامل از آن تشویق گردند». ماده 144 آئیننامه سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی نیز بدین موضوع اشارهکرده و کانون اصلاح و تربیت را موظف نموده که در راستای بازپروری فرهنگی و بازسازی نظام شخصیتی مددجویان، نسبت به راهاندازی کتابخانه مبادرت ورزد.
2-2- برنامههای مذهبی
اثر پایبندی به مذهب در بازدارندگی از ارتکاب جرم، چنان است که نمیتوان از آن چشم پوشید. چهبسا اولین عامل بازدارنده، همان وجود رابطه حُب و خوف از خداوند است. به بیانی دیگر، اگر پیشگیری رشدمدار به دنبال مداخله در فرایند شخصیت کودکان و نوجوانان است، تا از این گذر مانع ارتکاب جرایم مجدد توسط آنان شود؛ بدیهی است در این راستا باید توجهی ویژه به تقویت مذهب در مددجویان معطوف شود.
باید توجه داشت، تغییر در باورهای مددجویان تا اندازه قابلتوجهی درگروِ تغییر رویکرد معنوی و مذهبی آنها است؛ زیرا عامل مذهب، سبب تقویت «پلیس درون» آنها شده و درنتیجه خود به این نتیجه میرسند که نباید هنجارها را نقض کنند؛ چراکه در درجه اول خداوند شاهد و ناظر اعمال آنهاست. حضرت علی (ع) میفرمایند: «از ارتکاب معصیتهای الهی (حتی) در نهان خودداری کنید، زیرا آن خدایی که شاهد است، خود نیز حاکم است». بهعبارتدیگر چنین امری برای آنها درونی شده و حتی پس از اتمام دوران محکومیت و بازگشتن به جامعه نیز، خود بر رفتار خویش کنترل و نظارت دارند و از این طریق احترام به قانون را میآموزند.
به همین علت است که تراویس هیرشی، در تحلیل نظریه کنترل اجتماعی، عامل اعتقاد به مذهب را یکی از چهارعنصری میداند که سبب پایبندی یک شخص به اجتماع شده و درنتیجه از ارتکاب جرم خودداری میکند. او معتقد است، «اعتقاد به ارزشهای دینی و اخلاقی و اعتقاد به احترام به قانون، مانع مشارکت افراد در رفتارهای ضداجتماعی میگردد» (معظمی، همان 185).
ساترلند، جرمشناس آمریکایی نیز به این موضوع اشارهکرده و معتقد است، ارتکاب جنایت در اغلب موارد، نقض اصول اخلاقی و مذهبی است. همچنین بیان میکند: «بهحق میتوان نتیجه گرفت که رابطه کامل و نزدیکی بین تبهکاری، کلیسا و نهاد مذهبی وجود دارد. از یک نقطهنظر، تبهکاری معرف شکست کلیسا در رهبری اخلاقی اعضای جامعه است و به سهولت میتوان از آن نتیجه گرفت که «فقدان تربیت مذهبی» علت اساسی تبهکاری است» (کینیا 1370: 250). بنابراین با رفع این خلأ میتوان مانع از بزهکاری مجدد آنها شد.
ازاینرو برنامههای مذهبی بخش مهمی از برنامههای کانون اصلاح و تربیت را تشکیل میدهد. این برنامهها، شامل اقامه نماز جماعت و برگزاری کلاسهای آموزشی احکام، نهجالبلاغه و قرآن است. آشنایی و اُنس مددجویان با قرآن، گام مهمی بهسوی ایجاد آرامش و کنترل خشم در آنها است. در این راستا توجه به آموزههای قرآن در پیشگیری از جرایم نیز حائز اهمیت است. آنچه مهم است، استفاده از روشهای جذاب و مناسب سن مددجویان، در اشاعه معنویات و مذهب در کانون است.
شایانذکر است؛ با توجه به ویژگیهای نوجوانان که به اقتضای سنِّی خود، بسیار تأثیرپذیر میباشند، برگزاری کلاسهای آموزشی در کانون اصلاح و تربیت، بازخورد مثبت فراوانی دارد. همچنان که امام صادق (ع) نیز میفرمایند: «دل جوان از دل پیرمرد، نرمتر است». بنابراین، باید از این ویژگی آنها نهایت استفاده را نمود.
2-3- برنامههای تفریحی- ورزشی
اهمیت اوقات فراغت و در کنار آن استفاده از امکانات تفریحی برای جوانان، در روانشناسی و علوم پیشرفته فیزیکی شناختهشده است. بازی، ورزش، کار فرهنگی، نمایش و خدمات اجتماعی از این قبیل میباشند. برنامههای مربوط به اوقات فراغت و تفریح بهمنظور مبارزه با امراض اجتماعی، مثل مواد مخدر و تکرار بزهکاری به وجود میآید و میتواند بر اساس ارتقای نیروی بالقوه فیزیکی، ذهنی و حسی جوانان گسترش یابد.
2-3-1- برنامههای تفریحی
نیاز به تفریح، یک نیاز طبیعی برای تمامی افراد و بهویژه نوجوانان است که عدم توجه به آن مغایر با اصول انسانی و آموزههای تربیتی است. چراکه، تربیت کودکان و نوجوان درگروِ توجه بهتمامی نیازهای آنها و تلاش در جهت برآورده سازی آن است. افزون بر این، اگر ادعا میشود هدف اولیه نگهداری مددجویان در کانون اصلاح و تربیت، نهتنها محدودساختن آنان نیست، بلکه رشد و بالندگی آنهاست، درنتیجه باید تا حد امکان تفریحاتی که سایر همسالان آنها دارا میباشند برایشان فراهم شود. همچنانکه اگر اوقات فراغت آنان با تفریحات سالم و سازمانیافته تأمین نشود، آنها قطعاً به سراغ تفریحات ناسالم خواهند رفت.
نکته مهمتر آنکه با ایجاد تفریحات سالم، این قشر فعالیتها به آنها معرفیشده و درنتیجه میآموزند چگونه میتوان با توسل به چنین تفریحاتی، اوقات فراغت خود را سپری کرد. در این صورت، پس از اتمام دوران محکومیت و حضور در اجتماع نیز چنین رویهای در پیش میگیرند. لازم به ذکر است در بستر آموزههای رشدمدار نیز، بخش مهمی از فعالیتها معطوف به اوقات فراغت کودکان و نوجوان و ساماندهی آن با ایجاد یک برنامهریزی صحیح، در این زمینه میشود؛ بنابراین توجه به مسئله تفریحات مددجویان کانون نیز، با توجه به این مباحث، قابلیت تفسیر رشدمدارانه را دارد.
برگزاری کلاسهای سرود، تئاتر، پخش فیلمهای سینمایی در حال اکران و سایر برنامههای هنری برای مددجویان در این دسته قرار میگیرند. کانون اصلاح و تربیت تهران با احداث استخر در محیط کانون، اقدام به برگزاری کلاسهای آموزشی شنا نیز نموده است. همچنین تدارک برنامه اردوهای درونشهری و برونشهری، برای مددجویان از دیگر برنامههای تفریحی کانون است. با توجه به اینکه مددجویان با لباس شخصی و بدون هیچ نمادی از مددجو بودن، در اردو حاضر میشوند. نکته مهم در برنامه اخیرالذکر، القای حس اعتماد جامعه به مددجویان است و تجربه ثابت کرده که این اعتماد بیپاسخ باقی نمیماند.
لازم به ذکر است ماده 31 کنوانسیون حقوق کودک، حق طفل برای تفریح و آرامش، بازی و فعالیتهای خلاق، مناسب سن خود و شرکت آزادانه در حیات فرهنگی و هنری به رسمیت شناختهشده است … همچنین ماده 47 مقررات سازمان ملل برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی، به مسئله تفریح نوجوانان اشارهکرده و عنوان نموده که هر نوجوان باید دارای وقت اضافی برای فعالیتهای اوقات فراغت باشد.
2-3-2- برنامههای ورزشی
خواص ویژگیهای علمی ورزش در ابعاد فرهنگی و اجتماعی بارز و روشن است. بهگونهای که در بهداشت و سلامت جسم، نشاط روحی و آموزش اخلاقی و اجتماعی نقشی مؤثر ایفا میکند. به همین جهت است که در کشورهای مختلف، در قوانین موضوعه خود جایگاه ویژهای را برای تربیتبدنی و ورزش زندانیان پیشبینی نمودهاند. همچنین در جهان امروز از ورزش بهعنوان وسیله درمانی یا توانبخشی برای کسانی که به هر دلیل از مسیر عادی خارجشده و دچار نقصان درزمینههای جسمی و روحی شدهاند، بهکار میرود. درنتیجه، با توجه به اینکه اجرای روشهای اصلاحی و تربیتی در کانون اصلاح و تربیت، با در نظر داشتن شخصیت هر فرد و با جلب اعتماد شخص موردنظر انجام میگیرد، لذا برنامههای تفریحی و آموزنده متضمن بازی و ورزش نیز برای تخلیه انرژی و از بین بردن حالت تعرض که امری طبیعی برای نوجوانان است، اجرا میشود. همچنان که فعالیتهای ورزشی سبب شادابی و نشاط مددجویان میشود. بهعبارتدیگر، «بهمنظور برقراری تعادل، ازدیاد قدرت، جلب همکاری و ایجاد حس مسئولیت در نوجوانان بزهکار یا ناسازگار، معمولاً برای برنامههای ورزشی اهمیت خاصی قائل میشوند» (صلاحی و امامی نمینی 1389: 113). ازاینرو کانونهای اصلاح و تربیت مجهز به سالن ورزشی و امکانات ورزشی میباشند.
تشویق مددجویان به ورزش، ازجمله برنامههای اجرایی واحد فرهنگی است. علاوه بر ورزش صبحگاهی که هرروز حدود نیم ساعت قبل از شروع کلاسهای آموزشی برگزار میشود، در سالن ورزش، هر گروه از مددجویان زیر نظر مربیان ورزشی به تمرین در رشتههای موردنظر خود میپردازند. یکی از موضوعات مهم در عرصه پیشگیری از بزهکاری اطفال، ساماندهی اوقات فراغت آنها است. فراهم نمودن امکانات ورزشی برای مددجویان نیز در راستای این امر بوده تا از اوقات فراغت خویش به بهترین نحو ممکن و از گذر فعالیتهای سالم ورزشی، استفاده نمایند.
برگزاری مسابقات ورزشی و دعوت از سایر تیمهای ورزشی خارج کانون، سبب تقویت روحیه رقابت، خودباوری، افزایش سطح اعتمادبهنفس در مددجویان و انگیزهمند نمودن آنها میشود.
همچنین در رابطه با مددجویانی که معتاد میباشند، یکی از روشهای درمانی و بهداشتی انجام فعالیتهای ورزشی است که این روش با نیازهای طبیعی انسان، سازگاری دارد. بر اساس این رویکرد، فعالیتهای ورزشی تأثیرات مثبت و کارسازی بر بهداشت روان و سلامت روانی دارد. افزون بر این، تمرینات ورزشی هوازی، تأثیر فراوانی بر کاهش اضطراب مددجویان دارد.
3- برنامههای مددکاری – درمانی
کانون اصلاح و تربیت متشکل از ادارههای مختلفی است که اداره مشاوره و مددکاری و همچنین بهداشت و درمان از مهمترین آنها میباشند. ادارههای مذکور اقدامات و برنامههای خود را از بدو ورود مددجویان به کانون که در قرنطینه به سر میبرند، آغاز کرده و بهطور مستمر در طول زمان نگهداری آنان در کانون اصلاح و تربیت، ادامه میدهند. با توجه به ماهیت فعالیتهای ادارات موردبحث، اقدامات متفاوتی از قبیل تشکیل پرونده شخصیت، بررسی وضعیت جسمانی و روانی مددجویان و همچنین درمان آنها در دستور کار ایشان قرار میگیرد. بهعبارتدیگر، کانون اصلاح و تربیت باید تدابیری در جهت حل معضلات روحی-روانی و اجتماعی مددجویان به کار گیرد. همچنین توجه به مشکلات زیستی و بیماریهای آنان نیز امری مهم تلقی میشود و باید در جهت درمان آنها تلاش نمود؛ بدیهی است ازآنجاکه محوریت اساسی اقدامات مورداشاره را شناسایی عوامل خطر فردی و محیطی مددجویان و همچنین ارائه تدابیری جهت خنثیسازی آنها تشکیل میدهد، بهوضوح رویکرد رشدمدار این قسم تدابیر را نشان میدهد.
3-1- برنامههای مشاوره و مددکاری
تصمیمگیران سیاست جنایی ایران با توجه به اهمیت نقش مددکاران اجتماعی در فرآیند بازپروری کودکان و نوجوانان بزهکار، در آئیننامه اجرایی مددکاری اجتماعی 1379 استفاده از این کارگزاران در کانون اصلاح و تربیت را مورد تأکید قرار دادهاند. ماده 11 آئیننامه اجرایی کانون اصلاح و تربیت نیز مقرر داشته: «هر کانون باید به تعداد کافی مددکار اجتماعی در اختیار داشته باشد» تا از این گذر نظام عدالت کیفری در مرحله اجرای پاسخ هم از ابزارهای لازم جهت فردیسازی بهره گیرد. همچنان با توجه به تعریف و تعیین حدود وظایف مددکار در آئیننامه موردبحث، ضمن تبیین جایگاه مهم مددکار در عرصه عدالت کیفری اطفال مشخص میشود که مهمترین نهاد اجرایی در بستر پیشگیری رشدمدار، مددکار اجتماعی و مشاور است. چراکه نقش مهمی در شناسایی عوامل خطر و همچنین ارائه تدابیر حمایتی ایفا میکند.
در بدو ورود مددجویان به کانون اصلاح و تربیت و مدتزمان حضور آنها در قسمت قرنطینه، پرونده شخصیت ایشان توسط کارگزاران واحد مددکاری و مشاوره، تشکیل میشود. مددکاران اجتماعی برای شناسایی شخصیت کودکان و نوجوانان، ناراحتیها و مشکلات مادی و معنوی، خانوادگی و اجتماعی آنها باید با مسئولین کانون، همکاری نمایند. مددکاران یا مربیان تربیتی باید با محکوم تازهوارد با نهایت خوشرویی و محبت، ملاقات و او را به مقررات محیط جدید آشنا ساخته و با شرح وظایف انسانی خود، اعتمادش را جلب نمایند تا بتوانند به ناراحتیهای درونی و واقعی او پی ببرند و تدابیری مؤثر در خصوص مشکلات وی بهکارگیرند. بهعبارتدیگر، حضور مشاور و مددکار در کانون بیشازپیش زمینهساز فردیسازی پاسخها و برنامههای کانون خواهد شد. «فردی کردن روشهای اصلاحی و تربیتی به این معنی است که مددکاران و روانشناسان باید روشی در پیش گیرند که قادر به اجرای تدابیر اصلاحی کانون نسبت به فرد فرد مددجویان شوند. طبیعتاً اجرای برنامههای از پیش تعیینشده و ثابت نمیتواند پاسخگوی نیازهای متنوع نوجوانانی باشد که دارای شرایط فردی و خانوادگی متفاوتی میباشند» (دانشپایه 1393: 140).
اغلب مددجویان در بدو ورود به کانون، دچار شوک شده و سکوت میکنند. مطالعات مختلف نشان میدهد اولین روزهای حضور در کانون، با نوعی ناراحتیهای روانی بهصورت بُهتزدگی، در خود فرورفتن، انزواجویی و بیاشتهایی همراه است. مشاور و مددکار با بهرهگیری از اصول حاکم بر مددکاری تلاش در برقراری رابطه و از میان برداشتن سد بیاعتمادی میان مددجو و کارکنان کانون دارد. بدیهی است تا مددجو صحبت نکند نمیتوان به معضلات موجود در زندگی او پی برد.
افزون براین، مددکار باید تدابیر لازم را برای حفظ رابطه میان مددجو و خانواده وی به کار گیرد تا حضور او در کانون، سبب ایجاد شکاف میان آن دو نشود. در صورتی که این شکاف ایجادشده باشد، بایستی تمام تلاش خود را در برطرف نمودن آن، متمرکز نماید؛ زیرا وابستگی و احساس تعلق به خانواده، خود یک عامل مهم در جلوگیری از تکرار جرم مددجویان است. توجه به خانواده نیز همواره در صدر برنامهها و تدابیر پیشگیری رشدمدار قرار دارد. همچنان با توجه به آوردههای نظریه کنترل اجتماعی، وجود علاقه و دلبستگی با سایرین و بهویژه با والدین و خانواده از اهرمهای کنترل بزهکاری در کودکان و نوجوانان محسوب میشود. ازاینرو تحکیم پیوند عاطفی میان مددجویان و خانوادههایشان امری بسیار ضروری است. در این راستا فراهم نمودن امکان ملاقات مددجویان با خانواده، از برنامههای حمایتی کانون اصلاح و تربیت تلقی میشود. همچنان مطابق مقررات کنوانسیون حقوق کودک (بند 3 ماده 37)، مقررات قواعد پکن و مواد 59 و 60 مقررات سازمان ملل برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی ملاقات با والدین یا سرپرستان قانونی جز حقوق کودکان و نوجوانان بهشمار میرود. باید توجه داشت که ملاقات با افراد خانواده سبب رفع کدورت، اضطراب، ایجاد مهر و محبت میشود. کودکان و نوجوانانی که به کانون اعزام میشوند به علت ترس و واهمهای که از پدر و مادر یا سرپرستان قانونی خود دارند از افشای نام و آدرس آنان خودداری میکنند. مددکاران اجتماعی باید پس از مصاحبه با مددجو، مراتب را در اسرع وقت به اولیا و سرپرستان قانونی او اطلاع دهند.
افزون بر این، راهنمایی و هدایت محکومین بهمنظور رعایت مقررات داخلی زندان، تشویق به کار و شرکت در کلاسهای آموزش علمی و فنیحرفهای تا مادامیکه مربیان تربیتی متخصص وجود ندارند، از وظایف مددکاران اجتماعی است. آموزش هنجارهای اجتماعی و اخلاقی به کودکان و نوجوانان بزهکار نیز به این کارگزاران واگذارشده تا مسیر جامعهپذیری و ارتباط سالم و مؤثر با اعضای جامعه را برای ایشان هموار سازند. همچنان که یکی از اقدامات مهم مشاوران حاضر در این واحد، آموزش مهارت کنترل خشم، به مددجویان است. افزون براین، «روانشناس در حفظ آرامش روحی و حل عقدههای روانی و تسکین آلام درونی افراد، نقش مهمی بر عهدهدارند. آنها با استفاده از مطالب مندرج در پرونده شخصیت علل ناسازگاری و ناراحتیهای روانی آنها را موردبررسی قرار داده و برای درمان آنان اقدام لازم به عمل میآورند» (دانش 1353: 107). چه اینکه ارتکاب جرم از سوی کودکان و نوجوانان نشانه بارز تربیت غیرصحیح این دسته بوده و ازاینرو «کانون اصلاح و تربیت میتواند با بهرهگیری از قابلیتهای این دسته از کارگزارن، اسباب اجتماعی شدن و بسترهای همنوایی آنان با بایدها و نبایدهای اجتماعی را فراهم آورد» (Springer & Roberts 2011: 102). بدیهی است تمامی این اقدامات و برطرف ساختن مشکلات روحی و روانی آنها در راستای اجرای تدابیر حمایتی پیشگیری رشدمدار و جلوگیری از مزمن شدن بزهکاری ایشان است.
همچنین، «ازجمله وظایف مهم مددکاران اجتماعی کانون اصلاح و تربیت، آماده نمودن مددجویان برای بازگشت به محیط آزاد است و باید سعی نمایند برنامه سازگاری کودکان و نوجوانان را با زندگی عادی اجتماعی تنظیم و منطبق نموده و با استفاده از امکانات موجود در این زمینه اهتمام به عملآورند» (دانش 1385: 280). بهاینترتیب ملاحظه میشود در عرصه سیاست جنایی ایران با بهرسمیت شناختن حضور مددکاران اجتماعی در مرحله اجرای تدابیر سالب آزادی، زمینههای بازسازی شخصیتی کودکان و نوجوانان بزهکار و درنتیجه بازگشت آنها به زندگی سالم اجتماعی فراهم شده است.
3-2- برنامههای بهداشتی- درمانی
همزمان با حضور مددجویان در قسمت قرنطینه و بهموازات اقدامات واحدمشاوره و مددکاری، اداره بهداشت و درمان کانون اصلاح و تربیت نیز برنامههای بهداشتی-درمانی خود را در رابطه با مددجویان اجرا مینماید. در ابتدا مددجویان از جهت ابتلا به بیماریهای جسمی و روانی معاینه دقیق میشوند و در صورت تشخیص بیماری اقدامات درمانی مناسب عملی میشود. یکی از مهمترین برنامههای اداره مزبور، اجرای تدابیر درمانی ترک اعتیاد در مواجهه با مددجویان معتاد است.
به دیگر بیان، در کنار توجه بهسلامت روانی مددجویان، اقدامات مرتبط با تضمین سلامت جسمانی آنها نیز مهم است. چنین امری، هم تأمینکننده حقوق اولیه مددجویان بوده و هم از منظر پیشگیری رشدمدار دارای آثار است؛ زیرا نباید فراموش نمود، بخشی از عوامل خطر فردی را مشکلات زیستی و بیماریهای جسمانی کودکان و نوجوانان تشکیل میدهد که لازمه بهبود وضعیت آنها، توجه به این مسائل را ایجاب میکند. درواقع «پژوهشگران، عوامل پرخطر فردی را درمجموع ویژگیهای ژنتیکی، هیجانی، جسمی و شناختی تعریف میکنند» (حسینزاده و میرزاآقایی 1391: 17) افزون براین، با توجه به اینکه «شخصیت عبارت از سازمان متکاملی مرکب از ویژگیهای بدنی و روانی آدمی، خواه بهصورت ذاتی و خواه بهصورت اکتسابی است که همگی نشاندهنده هویت آدمی است و او را از دیگر افراد جامعه بهروشنی متمایز میسازد» (کینیا 1380: 103)؛ بنابراین، مداخله در فرایند شخصیت کودکان و نوجوانان در قالب برنامههای رشدمدار، بررسی شرایط جسمانی آنان را نیز میطلبد.
به همین علت، کانون اصلاح و تربیت، مجهز به واحد بهداشت و درمان است. زیرا هر نوجوان باید از مراقبتهای پزشکی کافی، هم درزمینه پیشگیری و هم درزمینه درمان، بهرهمند شود؛ و مهمتر اینکه، همه اینگونه مراقبتها، در صورت امکان، باید از طریق تسهیلات و خدمات مناسب بهداشتی جامعهای که بازداشتگاه در آن قرار دارد در دسترس نوجوانان بازداشتشده، قرار گیرند تا از برچسب زدن به نوجوانان جلوگیری شود و میزان عزتنفس و قابلیت جذب نوجوان در اجتماعات تقویت شود. یکی از برنامههای مفید واحد بهداشت و درمان، برگزاری کلاسهای آموزشی رفتارهای پرخطر و همچنین آموزش بهداشت فردی به مددجویان است.
بهعلاوه، «هریک از کارگزاران مربوطه که بهدرستی معتقد باشند سلامت جسم یا ذهن نوجوان در اثر بازداشت مداوم، اعتصاب غذا یا موقعیت بازداشت، بهسختی آسیبدیده است یا خواهد دید، باید موضوع را بلافاصله به مدیر بازداشتگاه و مقام مستقلی که مسئولیت حفاظت از رفاه نوجوانان بر عهده اوست گزارش دهد» (عباچی، همان 163). افزون بر این، هر نوجوانی که مبتلا به بیماری ذهنی است باید در موسسهای تخصصی زیر نظر گروه پزشکان مستقل مداوا شود و از طریق توافق با سازمانهای مقتضی، باید اقداماتی نمود که تداوم مراقبتهای بهداشتی، روانی پس از آزادی نوجوان تا هر وقت که لازم باشد تأمین شود.
جهت اطلاعات بیشتر در بخش تماس با ما در ارتباط باشید